یاد گرفتنِ یادگیری- بخش دوم
امروزه سازمانها در معرض تغییرات مداوم هستند. صنایع یکپارچه میشوند، مدلهای کسبوکار جدید ظهور میکنند، تکنولوژیهای جدید توسعه مییابند و رفتار مشتری تکامل پیدا میکند. برای مدیران اجرایی، سرعت فزاینده تغییرات میتواند مشکلات بیشتری ایجاد کند. این تغییرات آنها را مجبور میکند تغییرات بزرگ در روش عملکرد شرکتها و چگونگی انجام کارها را درک کنند و به آنها به سرعت پاسخ دهند. به گفتهی نظریه پرداز کسبوکار، آری دی گئوس «توانایی یادگیری سریعتر از رقبایتان، ممکن است تنها مزیت رقابتی پایدار باشد.»
طی دههها مربیگری و مشاوره به هزاران مدیر اجرایی در صنایع مختلف، من و همکاران با افرادی برخورد داشتهایم که در این نوع یادگیری موفق بودهاند. ما چهار ویژگی را شناسایی کردیم که در این افراد به میزان زیادی وجود دارد: اشتیاق، خودآگاهی، کنجکاوی و آسیبپذیری. آنها حقیقتا میخواهند مهارتهای جدید را درک کنند و در آنها مهارت پیدا کنند، آنها خودشان را به روشنی میبینند، آنها به طور مداوم فکر میکنند و سوال میپرسند، و درحالیکه در منحنی یادگیری پیش میروند، اشتباهاتشان را تحمل میکنند.
کنجکاوی
کودکان همواره تمایل شدیدی به یادگیری و آموختن دارند. آن چنان که جان مدینا در کتاب قوانین مغز چنین میگوید «دلیل این امر تا حد زیادی به تجربهشان پیوند میخورد به طوری که بعضی دانشمندان آن را به عنوان یک محرک توصیف میکنند، درست همانطور که گرسنگی و تشنگی و نیازهای فیزیولوژی، محرک هستند.»
کنجکاوی چیزی است که ما را وا میدارد چیزی را امتحان کنیم تا زمانی که بتوانیم آن را انجام دهیم، یا در مورد چیزی فکر کنیم تا زمانی که آن را درک کنیم. یادگیرندگان متعالی، این محرک کودکانه را حفظ میکنند، یا از طریق کاربرد دیگر حدیث نفس و صحبت با خود آن را مجددا به دست میآورند. آنها به جای تمرکز بر یا تقویت بیعلاقگی اولیه به یک موضوع جدید، یاد میگیرند از خودشان «سوالات کنجکاوانه» در مورد آن بپرسند و آن سوالات را با اقدامات پیگیری کنند. کارول سنسون، محقق روانشناسی، دریافته است که بهعنوانمثال، افراد میتوانند اشتیاقشان برای انجام بهینه وظایف موردنیاز را افزایش دهند، از این طریق که فکر کنند چگونه میتوانند آن کار را به شیوهای متفاوت انجام دهند به گونهای که جالب تر شود. به بیانی دیگر، آنها حدیث نفسهای خود را از «این کار برای من کسل کننده است» به «اگر بتوانم…» تغییر میدهند.
بیشتر بخوانید:
یاد گرفتنِ یادگیری-بخش اول
میتوانید در زندگی کاریتان نیز از همین استراتژی استفاده کنید به این ترتیب که فکر کنید در مورد چیزهایی که برایتان جالب است از چه نوع ادبیاتی استفاده میکنید – چگونه…؟ چرا…؟ میخواهم ببینم آیا…؟– و هنگامی که نیاز دارید کنجکاو باشید از آن استفاده کنید. سپس تنها یک گام بردارید تا به سوالی که از خودتان پرسیدهاید پاسخ دهید: یک مقاله بخوان، از یک متخصص بپرس، یک معلم پیدا کن، به یک گروه بپیوند – هرچیزی که سادهترین راه به نظر میرسد.
اخیرا با یک وکیل سازمانی کار میکردم که شرکتش به او شغل بهتری پیشنهاد کرده بود که نیاز به دانش در مورد قوانین استخدام داشت – حوزه ای که او از آن با عنوان «کسلکنندهترین بخش حرفه قضایی» یاد میکرد. به جای این که تلاش کنم او را ترغیب کنم، از او پرسیدم در مورد چه چیزی کنجکاو است و چرا. او گفت «رقص سوئینگ». «من شیفته تاریخ آن هستم. در حیرتم که چطور ایجاد شد و آیا پاسخی به افسردگی بود – یک سبک هنری خیلی شاد است. من به رقصندههای عالی نگاه میکنم و به این فکر میکنم که چرا حرکات خاصی را انجام میدهند.»
به او توضیح دادم که «زبان کنجکاوی» اش را میتواند برای قانون استخدام نیز به کار برد. او با حالت طنز جواب داد «در تعجبم که چگونه این موضوع میتواند برای کسی جالب باشد؟». به او گفتم این جواب برای شروع خوب است. او شروع کرد به این که در مورد پاسخهای محتمل با صدای بلند فکر کند («شاید بعضی وکلا آن را به عنوان روشی برای حفاظت هم از کارمندان و هم شرکتهایشان در نظر میگیرند…») و سپس تعدادی سوال کنجکاوانه نیز پیشنهاد داد («چگونه ممکن است دانش بیشتر در مورد این موضوع، به من کمک کند وکیل بهتری شوم؟»).
دیری نپایید، او به اندازهای شیفته موضوع شد که با همکارش که در زمینه قانون استخدام با تجربه بود، تماس گرفت. از همکارش پرسید که چه چیزهایی برایش در آن حوزه جالب بوده است و چگونه توانسته دانشش را کسب کند، و پاسخهای همکارش، سوالات دیگری را مطرح کرد. طی چند ماه، او چیزهایی را که برای آن جنبه از شغل جدیدش نیاز داشت یاد گرفت.
دفعه بعدی که در اداره از شما خواسته میشود تا چیزی را یاد بگیرید یا حس میکنید که چون همکارانتان این کار را میکنند شما هم باید آن را یاد بگیرید، خودتان را تشویق کنید که تعدادی سوال کنجکاوانه در مورد آن بپرسید و به آنها پاسخ دهید – چرا دیگران در مورد آن تا به این اندازه هیجان دارند؟ چطور میتواند شغل من را آسان تر کند؟- و سپس دنبال پاسخها باشید. شما نیاز دارید فقط یک چیز در مورد یک موضوع «کسل کننده» پیدا کنید که کنجکاویتان را تحریک کند.
آسیب پذیری
زمانی که ما در تعدادی کار مهارت پیدا میکنیم یا خوب آنها را انجام میدهیم، به ندرت میخواهیم به وضعیت خوب نبودن در کارهای دیگر برگردیم. بله، اکنون یاد گرفتهایم که از آزمایش کردن و «شکست سریع» در کار استفاده کنیم. اما همچنین یاد گرفتهایم که بر نقاط قوتمان تکیه کنیم. بنابراین ایده بد بودن در چیزی برای هفتهها یا ماهها، احساس بیدستوپا بودن و کند بودن، مجبور بودن به پرسیدن سوالاتی به این صورت که «نمیدانم در مورد چه صحبت میکنید ..»، و نیاز به بارها راهنمایی مرحله به مرحله، خیلی ترسناک است. یادگیرندگان عالی به خودشان اجازه میدهند که به اندازه کافی آسیب پذیر باشند تا وضعیت مبتدی را بپذیرند. در حقیقت، آنها در آن وضعیت احساس راحتی میکنند – از طریق مدیریت حدیث نفسشان.
عموما هنگامی که چیز جدیدی را امتحان میکنیم و آن را بد انجام میدهیم افکار وحشتناکی به ذهنمان هجوم میآورند: از این کار متنفرم. من یک احمقم. هیچ وقت نمیتوانم از پسش برآیم. خیلی ناامید کننده است! آن پارازیت در ذهنمان، پهنای باند کمی برای یادگیری باقی میگذارد. طرز تفکر ایدهآل برای یک مبتدی، هم آسیبپذیری و هم توازن است: من در ابتدا در انجام این کار بد خواهم بود چون هرگز قبلا این کار را انجام ندادهام. و میدانم که میتوانم با گذشت زمان آن کار را یاد بگیرم. در حقیقت، محققان به نامهای رابرت وود و آلبرت باندورا در اواخر دهه ۱۹۸۰ پی بردند که اگر افراد را در ابتدای فرایند کسب مهارتهای جدید تشویق به پذیر اشتباهاتشان کنیم و این انتظار را در آنها ایجاد کنیم که باید از اشتباهات درس بگیرند، نتیجه چیزی نخواهد بود جز «افزایش علاقه، پافشاری و عملکرد بهتر».
من مدیر فروش ارشدی را میشناسم که اهل ایالات متحده است و اخیرا برای مدیریت بخش آسیا-اقیانوسیه برای شرکتش برگزیده شد. خو گرفتن به زندگی در خارج از کشور و کار کردن با همکارانش از فرهنگهای دیگر برایش سخت بود و او به جای این که وضعیت مبتدیاش در محیط جدید را بپذیرد، با تکیه بر تخصص فروشاش عمل کرد. به او کمک کردم مقاومتش را در پذیرفتن این واقعیت که یک تازه کار فرهنگی است شناسایی کند و او توانست حدیثهای نفسش را از این خیلی ناراحت کننده است – من فقط بر آن چیزی که تاکنون یاد گرفته ام تمرکز خواهم کرد به باید چیزهای زیادی در مورد فرهنگ آسیایی یاد بگیرم. من همه چیز را به سرعت یاد میگیرم بنابراین میتوانم این را هم یاد بگیرم. او به من گفت که این امر یک تسکین فوری بود: پذیرفتن وضعیت مبتدیاش به او کمک کرد کمتر احساس حماقت کند و بیشتر احساس راحتی نماید. او شروع به پرسیدن سوالهای ضروری کرد و به زودی او علاقمند و آماده به نظر میرسید و شروع به درک محیط جدیدش کرد.
توانایی کسب دانش و مهارتهای جدید به سرعت و بهطور مداوم، برای موفقیت در دنیای با تغییرات سریع، حیاتی است. اگر شما در حال حاضر، اشتیاق، خودآگاهی، کنجکاوی و آسیب پذیری لازم برای این که یک یادگیرنده موثر باشید را ندارید، این ابزارهای ساده به شما کمک میکنند به آنها دست یابید.
منبع مقاله:
hbr
ترجمه:
موسسه معنا
با دوستانتان به اشتراک بگذارید: