ده دلیل برای دریافت مدرک MBA که بیش از همه نادیده گرفته شدهاند
اینکه دو سال از عمرتان را صرف بازگشت به محیط دانشکده کسبوکار و دریافت مدرک MBA کنید، جنبههای خارقالعادهای دارد. اکثر مردم فکر میکنند که هدف از MBA کسب درآمد بیشتر است. هر چند این مساله نیز اغلب رخ میدهد اما احتمالا این مساله آن چیزی نخواهد بود که ده یا بیست سال آینده با علاقه از آن یاد کنید.
در ماه سپتامبر، همراه با پروفسور سیدنی فینکلستین، یکی از کلاسهای MBA درباره استراتژی را در دانشکده دارثموس تاک تدریس میکردم. پس از کلاس با برخی از دانشجویان کلاس برای شام بیرون رفتم. از آنها پرسیدم آیا از زمانی که صرف گذارندن دوره MBAشان میکنند، لذت میبرند.
در اینجا فهرستی از ده جنبه دریافت مدرک MBA که بیش از همه نادیده گرفته شدهاند آورده شده است. اینها مسائلی هستند که اگر در یک دانشکده کسبوکار مشغول هستید، احتمالا حتی به فکرتان خطور هم نکردهاند اما سالها بعد معنای خودشان را خواهند داشت:
۱- فرصتی برای تامل و بررسی برخی از مسائل کسبوکارهای بزرگ
شاید دیوانگی به نظر برسد که در دنیایی پر از ضربالعجلها و مهلتهای کوتاه، دو سال از عمرتان را صرف نشستن در کلاس درس کنید. چطور ممکن است از دو سال حقوق و درآمد چشمپوشی کنید و در ضمن شهریه نیز بپردازید؟ با اینحال، از سوی دیگر، این نعمتی خارقالعاده است که بتوانید در میانه روزهای سخت کاری فرصتی برای تامل، یادگیری و کمی هم بررسی داشته باشید. شاید این مساله برای کسانی که نمیتوانند از عهده انجامش بربیایند، تجملی به نظر بیاید، پس قدرش را بدانید و از این زمان بیشترین بهره را ببرید.
۲- فرصت یافتن دوستانی برای تمام عمر که در طول دوران حرفهایشان در کسبوکار دستاوردهای بزرگی خواهند داشت
این مورد احتمالا یکی از بزرگترین مسائلی است که فارغالتحصیلان دوره MBA، چندین سال بعد از تحصیلشان دربارهاش سخن خواهند گفت. شما در کنار یکدیگر تجربه سختی همچون اتمام دوره MBA را از سر خواهید گذراند و احتمالا در این مسیر دوستانی خواهید یافت. این دوستان تنها چند آدم خوب نیستند. به احتمال زیاد این افراد در حوزه تخصصی کسبوکارشان که رویش تمرکز کردهاند، تبدیل به افرادی موفق خواهند شد. در آینده آنها همچون هیئت مشورتی برایتان عمل خواهند کرد. احتمالا حتی دوستانشان هم برایتان تبدیل به رابطهای ارزشمندی خواهند شد. تا آنجا که میتوانید در کلاستان دوستانی بیابید و ارتباطتتان را با آنها حفظ کنید.
۳- فرصت اینکه متوجه شوید چقدر کم درباره جهان میدانید
وقتی وارد دانشکده کسبوکار میشوید با خودتان فکر میکنید که از همه بهتر هستید. البته که تا حدی هم همینطور است. اما احتمالا تنها در میانه دهه دوم زندگیتان هستید. حتی اگر در دبیرستانتان هم بهترین بوده باشید، به دانشکدهای عالی رفته باشید و پیش از آمدن به دانشکده کسبوکار، شغلی بینظیر داشتهاید که درآمد خوبی از آن عایدتان میشده، احتمال اینکه هنوز چیزهای زیادی برای یاد گرفتن داشته باشید خیلی زیاد است. این تقصیر شما نیست. شما هنوز هم در دسته خودتان بهترین هستید. مساله این است که هنوز اول راه هستید و خیلی جوانید. هنوز خیلی چیزها هست باید خیلی راجع به جهان و کسبوکار بیاموزید. خب، خبر خوب این است که وقتی وارد دوره MBA میشوید، این فرصت را دارید تا از این جهل بکاهید. با چشمانی کاملا باز و آگاهانه وارد این دوره شوید.
بیشتر بخوانید:
MBA چه تاثیری بر حرفه شما خواهد داشت؟
۵- فرصت تفکر درباره اقتصاد جهانی و نه فقط فکر کردن به دنیای کوچکتان که در آن مشغول به کار بودهاید.
امروزه در اکثر دانشکدههای کسبوکار خوب، متوجه حضور دانشجویان بینالمللی زیادی در اطرافتان خواهید شد. برخی دانشکدهها حتی تلاش میکنند تا از بدنه دانشجویان بینالمللیشان به عنوان مزیتی رقابتی در مقابل سایر دانشکدهها بهره بگیرند. امروزه بسیار مهم است که از چشمانداز کار قبلیتان در گوشهای از ایالات متحده – هر چه که بوده – خارج شوید. باید بدانید که چینیها، هندیها، روسیها، سوئدیها، و آرژانتینیهایی وجود دارند که منتظرند به کشورهایشان برگردند و شکستتان بدهند. بهتر است متوجه این باشید که دنیای بزرگی آن بیرون وجود دارد و باید بدانید که در این دنیا چگونه سودی پایدار بهدست آورید.
۶- فرصت تعامل با اساتیدی که واقعا شما را به چالش میکشند.
برای اینکه در حرفهتان موفق شوید احتمالا باید حداقل چند ارتباط با مربیان و منتورهای خوب بیابید و آن را تقویت کنید. در دانشکده کسبوکار احتمالا چندین استاد خواهید داشت که واقعا افکار شما را بسط میدهند. از سایر دانشجویان درباره این اساتید خواهید شنید. اگر خوش شانس باشید میتوانید در کلاسهایشان شرکت کنید. اگر باهوش باشید، تلاش خواهید کرد که با این اساتید روابطی ایجاد کنید و از آنها تا آنجا که میتوانید بیاموزید. اگر به دنبال منتورهای خوبی در آینده هستید، با یادگیری نحوه ایجاد رابطه منتوری با یکی از این اساتید محشرتان شروع کنید.
۷- فرصت گوش فرا دادن به مدیران اجرایی موفقی که برای ارائه سخنرانی به دانشکدهتان میآیند.
من به دانشکده کسبوکار کلمبیا در نیویورک رفتم. خوش شانس بودم چرا که اگر میخواستم، میتوانستم هر روز سخنرانی مدیران اجرایی بینظیری را بشنوم. وقتی این رخدادها تبدیل به امری روزانه میشوند، کم کم آنها را بدیهی فرض میکنید. این کار را نکنید! اگر میخواهید عالی باشید باید به چیزهایی که باعث عالی بودن افراد عالی شده است گوش فرا دهید. وقتی این افراد پا پیش میگذارند و در این مورد صحبت میکنند، فرصت این کار را خواهید داشت. و صرفا گوش فرا ندهید. در ردیف جلویی سالن اجتماعات بنشینید و اولین نفری باشی که سوالی میپرسد.
۸- فرصت تغییر خودتان و تمرکز مجدد. هرچند در میانه دهه دوم زندگیتان هستید اما زمان به سرعت در حال گذر است و پنجره کسبوکارتان در حال بسته شدن است.
نمیتوانید در ۳۰، ۳۵ و سپس در ۴۰ سالگیتان روی خودتان سرمایهگذاری کنید. افرادی که در کسبوکارشان واقعا پیشرفت میکنند، آنهایی هستند که متمرکزند. در دانشکده کسبوکار این فرصت را دارید. اگر قبلا در بازار تولید کار کاردهاید و حالا میخواهید روی حوزه مالی تمرکز کنید، میتوانید این کار را انجام دهید. اگر سابقا حسابداری میکردید، اما میخواهید روی سرمایهگذاری خصوصی تمرکز کنید، میتوانید چنین کاری کنید. هر چه زودتر حوزهای را که میخواهید روی آن متمرکز باشید انتخاب کنید، بیشتر میتوانید روی کلاسهای مناسب، گروههای مناسب، و کار تابستانی (کارآموزی) که بین سال اول و دوم انجام خواهید داد، تمرکز کنید.
۹- فرصت یادگیری درباره مدیریت افراد. چند کلاس درس درباره مدیریت افراد خواهید داشت.
شاید نام این کلاسها، رهبری یا انگیزه باشد اما در واقع درباره نحوه مدیریت گروهی از افراد است که برای شما کار میکنند. پیش از دانشکده کسبوکار احتمالا فرصت کوتاهی در مدیریت تیمهای بزرگ داشتهاید. بنابراین، ممکن است به این کلاسهای «روابط انسانی» اعتنایی نکنید. با اینحال، تا بعد از دانشکده کسبوکار هیچ ایدهای از میزان اهمیت مدیریت افراد در حرفهتان نخواهید داشت. دست از نیشخند زدن بردارید و به مفاهیمی که در این کلاسها راجع بهشان صحبت میشود، گوش فرا دهید. چند سال بعد از من متشکر خواهید بود.
۱۰- فرصت یادگیری نحوه ایستادن و سرهم بندی کردن چند جمله.
شاید احمقانه به نظر بیاید اما بخش عمدهای از موفقیت شما در کسبوکارتان به نحوه ارائه شما بستگی دارد. بسیاری از افراد اساسا نمیتوانند بیاستند و صحبت کنند. من در دهه دوم زندگیم به یکی از کلاسهای دِیل کارنگی رفتم و در آنجا متوجه شدم که بسیاری از مردم بیش از اینکه از مرگ بترسند از ارائه یک سخنرانی واهمه دارند. عجیب است که اکثر مردم ترجیح میدهند بمیرند تا اینکه بخواهند صحبت کنند.
دورههای مرتبط:
شرکت در همایش رایگان MBA
دانشجویان MBA بیش از افراد عادی قدرت سخنرانی دارند اما بسیاری از دانشجویان دانشکده کسبوکار نیز در صحبت کردن لنگ میزنند. با این وجود، شما فرصتهای زیادی برای بهبود این مساله دارید. شاید حتی از این فرصتها استفاده کنید و در صحبت کردن پیشرفت کنید. از اینکه صحبت کردن میتواند در زندگی تا چه حد باعث پیشرفت شما شود، شگفتزده خواهید شد.
با دوستانتان به اشتراک بگذارید: