درجا زدن و پسرفت، نتیجه بیتوجهی به اصول مدیریت
فارغ از اینکه مدیریت از ابتدای زندگی بشر، از زمانی که بشر زندگی جمعی و گروهی را تجربه کرد وجود داشته و دارد، از زمان انقلاب صنعتی به دلیل مسایل و مشکلات حادث شده در اروپا (جامعه صنعتی) و برای رفع نیازهای جامعه، بهویژه برای رفع کمبودها و نیاز جدی جامعه به افزایش کارایی و تولید، علم مدیریت زاده شد.
سازمانها به کار و فعالیت خود مشغول بودند که دانشمندانی با انجام پژوهشهای متعدد و بررسی عملکرد آنها موفق به کشف و ارائه اصولی شدند که بهواسطه به کاربستن آن اصول بتوان دیگر سازمانها را هم بهسوی موفقیت هدایت کرد.
به این ترتیب علم مدیریت پا به عرصه حیات نهاد، علمی که ریشه در تجربه عینی و واقعی سازمانها داشته و دارد و علمی کاملا کاربردی است.
علمای اولیه مدیریت بیشتر بهدنبال ارائه اصولی پایه و جهانشمول بودند که از جمله آنها میتوان به «هِنری فایول» اشاره کرد. فایول چهارده اصل برای مدیریت ارائه کرد که هنوز هم اصول وی از اهمیت بهسزایی برخوردار و در تمام دنیا مورد استفاده و استناد است.
یکی از اصول ارائه شده «برابری اختیار و مسئولیت» است. به این معنا که هر مدیری برای انجام ماموریت و وظایف محوله نیاز به اختیار عمل دارد و بیشک بدون دادن اختیار (قدرت) نمیتوان از مدیری انتظار انجام وظایف و تحقق ماموریت محوله را داشت، ولی درعین حال باید هر مدیری در ازای اختیارات خود مسئولیت داشته باشد و مسئولیت تصمیمات و نتایج و پیامدهای تصمیمهای خود را بپذیرد و پاسخگو باشد.
از جمله عواملی که در جامعه ما طی چهار دهه گذشته در سطح خرد موجب ناکارآمدی سازمانها شده و در سطح کلان باعث شده برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پنجساله و چشمانداز بیستساله نظام تحقق نیابد و بر روی کاغذ بماند و اصطلاحاً جنبه پوشالی پیدا کند، نابرابری اختیار و مسولیت است.
مدیران و مقامات زیادی هستند که علیرغم برخورداری از اختیارات بالا هیچ مسئولیتی بهعهده نمیگیرند و هیچ کجا پاسخگوی تصمیمات خود و نتایج و پیامدهای تصمیمهای خود نیستند و چه بسیار مدیران و مقامهایی که مسئولیتهای زیادی در قوانین متوجهشان شده و از آنها مطالبه میشود، در حالی که از اختیار لازم برای ایفای نقش و انجام ماموریتهای قانونی خود برخوردار نیستند.
دانشگاههای عمومی به خانوادههای طبقه متوسط و مرفه کمکهای مالی کمی ارائه میدهند. در عوض، این دانشگاهها شهریه خود را با بودجه بندیهای دولتی تا سطح منطقیای پایین نگه میدارند. اقتصاددانان این نوع کمک مالی ضمنی را یارانه تحصیل مینامند. در طول رکود، دولتها تصمیم گرفتند پول خود را در جاهای دیگر هزینه کنند، بنابراین یارانههای تحصیل کاهش پیدا کرد. در نتیجه دانشجوهای طبقه متوسط و مرفه در اکثر مدارس دولتی با شهریههای بالایی مواجه شدند.
دورههای مرتبط:
شرکت در همایش رایگان MBA
برای خروج از این دور باطل و اصلاح امور، تجدید نظر در ساختار قدرت و تندادن به اصل مدیریتی یادشده ضروری است و تا خیلی دیر نشده باید اقدام کرد.
به قلم:
دکتر علی منافی
با دوستانتان به اشتراک بگذارید: