



پروفسور چارلز هندی اسطورهی مدیریت جهان و متفکر تاثیرگذار اروپایی مدیریت، از تجربه سفرش به ایران میگوید.
من و همسرم در آوریل ۲۰۱۷ مهمان موسسه ی معنا، بزرگترین مدرسهی کسب و کار در ایران، بودیم. آنها من را دعوت کرده بودند تا یک رشته سخنرانی در شهرهای مهم ایران ایراد کنم. من قبلا به ایران سفر نکرده بودم و نمیدانستم باید انتظار چه چیزی را بکشم اما موسسهی معنا مدرسهی کسب و کار خلاقی از آب در آمد.
معنا، در حقیقت، قلب سازماندهندهی مجموعهای از دانشگاههای پیشرو در تهران است. این موسسه از کلاسهای درس و اساتید این دانشگاهها بهره میگیرد تا برنامههای MBA و DBA و آموزشهای سازمانی را به افراد و سازمانها ارائه دهد.
تعداد کارکنان معنا کم است و فقط چهار مدیر پروژهی اصلی و تیم حمایتکننده دارد. با این که شخصا برنامههایشان را حین کار ندیدهام اما این موسسه مورد تایید EFMD (بنیاد اروپایی توسعهی مدیریت) است که بدنهی تایید کنندهی مدارس کسبوکار در اروپا و سراسر جهان به حساب می آید.
آنچه من را تحتتاثیر قرار داد ایدهی چنین مدرسهی شبکهای است. این که شهر تهران با حداقل هزینهی بالاسری اجازه پیدا میکند تا داراییهای آموزشی خود را به بیشترین مقدار برساند و استفاده از منابعاش را هماهنگ کند. موسسهی معنا با همکاری دانشگاه شیراز و اتاق بازرگانی در اصفهان برنامهی ویژهای برای ما ترتیب داد. من در معنا شیوهی رهبری افراد ارشد را تحسین کردم. میشد به راحتی اشتیاق کارکنان کم تعدادشان را هم دید. متقاعد شدم که موسسهی معنا داشت الگویی ارائه میکرد که شیوهی جدیدی برای نگاه به سازمان کسبوکار و تفکر مدیریتی بود؛ چیزی که به موسسات کوچک اجازه میداد تا برنامهی بزرگی ارائه کنند، برنامههایی که قابلیت دارند تا دروس بیشتری در برنامهی آموزشی خود که در مدارس کسبوکار معمولی در دسترس نیست بگنجانند؛ عناوینی مثل فلسفهی اخلاق، سیاست بینالملل با تفکر علمی در زمانهای که همکاری و رقابت همهی حوزههای کسبوکار منطقی به نظر میرسد، الگوی معنا ارزش دارد تا بهتر شناخته شود.
هیچ مدرسهای نمیتواند به تنهایی طیف کاملی از گزینهها را ارائه دهد. حتی در دانشگاهها هم بهتر است دانشکدهها از الگوی معنا استفاده کنند تا بتوانند دورههای خود را به طیف گستردهتری از دانشجویان ارائه دهند.
من از این نمونه تفکر کارآفرینانه در بخش سنتی آموزش سر ذوق آمدم.

کتاب منحنی دوم
پروفسور چارلز هندی در کتاب «منحنی دوم» به کارکرد زندگی میپردازد تا بر آینده نگاهی بیفکند و ببیند چه چالشها و فرصتهایی فراراه ما وجود دارد. بر روندهای کنونی سرمایهداری مینگرد و پایداری سیستمی آن را مورد پرسش قرار میدهد. خطرهای اجتماعی را که برپایۀ حسابهای اعتباری بنا میشود میکاود. او افسانۀ رشد بی امان را به چالش میکشد. او حتی میپرسد آیا ما نباید در نقش خود در زندگی- به عنوان دانشجو، پدر یا مادر، شاغل و رأی دهنده – و نیز در مورد هدفهای یک جامعۀ آرمانی در آینده، بازاندیشی کنیم.