خودفریبی
سازمانها معمولا در یک زمینه اشتراک دارند؛ وجود مسائلی که مانع از بروز پتانسیل آنها میشوند. این مسائل عمدتاً مربوط به آدمها و روابطشان است. مسائلی مانند ضعف در تعهد به اهداف، درگیر نبودن دل و ذهن افراد با کارشان، انگیزه نداشتن، کار تیمی ضعیف و... .
معمولا برای این مشکلات مشترک، راهحل مشترکی هم داده میشود؛ مثلا افزایش مهارت. به طور مثال، اگر در برقراری ارتباط با یکدیگر مشکل داریم، یک دوره آموزشی «ارتباط مؤثر» برگزار میکنیم. بله، این روشها تأثیر دارند؛ اما هم کوتاه مدت هستند، هم کمتأثیر.
نکتهای وجود دارد که شاید ندانیم. ریشۀ تمام مسائل و مشکلاتی که به انسانها مربوط میشود، یکی است؛ خود فریبی! این مشکلات با یک تحول نسبتاً ساده در نگرش حل و فصل میشوند. با درک و حل این مسئله محوری، سازمانها میتوانند تعداد زیادی از مسائل خود را با هزینهای کم، در مدت زمان بسیار کوتاهتری حل کنند.
خود فریبی، نتیجه پشت کردن به حس طبیعی و انسانی کمک به دیگران است. زمانی که دچار خود فریبی میشویم، واقعیت در نگاه ما همانطور که هست دیده نمیشود و این مقدمه ایجاد مسائلی است که سازمانها با آن درگیر هستند. خود فریبی، زمینه بهوجود آمدن تعارضات بین خانواده، همکاران محل کار و در ابعاد بزرگتر، جامعه را ایجاد میکند.
با شناخت ریشههای خود فریبی قادر خواهیم بود نگاهمان را به دیگران و سایر اتفاقاتی که در اطرافمان وجود دارد تغییر دهیم و کمک میکند واقعیت را همانطور که هست ببینیم.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر