پنجمین فرمان
پیچیدگی از مشخصات واضح عصری است که در آن زندگی میکنیم. این مسئله باعث شده است در زندگی شخصی یا کاری خود با دشواریهای متفاوتی روبهرو شویم. به همین دلیل علمای علوم اجتماعی تلاش زیادی برای سادهسازی مسائل کردند. این تلاشها فواید زیادی داشته، اما آفاتی هم با خود به همراه داشته است. آفاتی مانند سادهانگاری!
سادهانگاری در بعد مدیریت خود را به شکل عملزدگی و اشتیاق به استفاده از الگوهای تکراری برای حل مسائل و جستوجوی مدیران برای پیدا کردن یک ابزار همهکاره نشان میدهد. نظریههای جهانشمول که ادعای حل تمامی مسائل پیچیده مدیریت را دارند، بارزترین نمونۀ این آفتها هستند. این کتاب نیز جهت شناخته شدن ریشههای تفکر سادهانگارانه مدیران و دلایلی که مانع از رشد سازمانها میشود، نگاشته شده است.
خرد کردن کارها در ظاهر باعث میشود که بتوانیم مسائل پیچیده را با سهولت حل کنیم؛ اما در حقیقت بهای بزرگی بابت آن میدهیم. زمانی که همهچیز را فقط برای سادهسازی خرد میکنیم، دیگر نمیتوانیم توالی اعمال خود را ببینیم و ارتباط با یک کل جامعتر را از دست خواهیم داد. زمانی که کارها را خرد کرده باشیم، در آخر تلاش خواهیم کرد تا تا در ذهن خود، اجزای خرد شده را کنار هم قرار دهیم. این کار دقیقا مثل این است که تکههای یک آینه شکسته را برای دیدن تصویری کامل کنار هم قرار دهید.
ابزارها و ایدههایی که در این کتاب مطرح میشوند، همه برای زدودن این باور غلطاند که دنیا از نیروهای مجزا و غیرمرتبط ساخته شده است. چراکه اگر این باور از بین برود، قادر به ساخت «سازمانهای یادگیرنده» خواهیم بود. فرمان پنجمی که موجب رشد و توسعه سازمان و جامعه خواهد شد.
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر